شغل جالب خواهران هانیه توسلی
هانیه توسلی (زاده? 17 خرداد 1358 در همدان) بازیگر ایرانی است. او دیپلم علوم تجربی دارد و فارغالتحصیل ادبیات فیلمنامهنویسی از دانشگاه آزاد تهران است. او تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن را برای بازی در «شبهای روشن» از «هفتمین جشن خانه سینما» (22 شهریور 1382) دریافت کرد. همچنین در سی و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سال 1390، برای بازی در فیلم دهلیز، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن شد.
هانیه توسلی فرزند نقی (نادر) توسلی که در سال 1378 فوت کردهاست و نتیجه ازدواج وی نیز هانیه و چهار خواهر دیگر اوست. خواهر بزرگترش هما مدتی در یک مجله منتقد بود در حال حاضر کار ترجمه انجام میدهد. خواهر دیگرش مهسا جراح مغز است.یک خواهر دیگر دارد به نام هدیه در آمریکا خواننده است.خواهر کوچکش در رشته طراحی شهری تحصیل کرده است. هانیه توسلی به همراه نیکی کریمی در جشنواره بین المللی کن فرانسه حضور داشت.
[ چهارشنبه 92/7/3 ] [ 10:20 صبح ] [ امیر ]
چشم انـدازهای زیـبا و دیـدنی از مناظـر طبیـعی
[ سه شنبه 92/7/2 ] [ 8:57 صبح ] [ امیر ]
انتخـاب دختـر شایسـته جهـان اسـلام
همزمان با برگزاری مسابقه انتخاب شایسته ترین دختر جهان در اندونزی مسابقه ای با نام بانوی شایسته جهان اسلام برگزار شد که طی آن یک دختر نیجریه ای تاج بانوی شایسته مسلمان را بر سر گذاشت.
ابابیا عایشه اجیبلا، 21 ساله از نیجریه شامگاه چهارشنبه (19 سپتامبر/28 شهریور) به عنوان "دختر شایسته جهان اسلام" معرفی شد. او پس از اعلام نتیجه به خبرگزاری فرانسه گفت: "ما میخواهیم نشان دهیم که یک زن مسلمان میتواند زیبا و با استعداد باشد و پوشش اسلامی به هیچوجه مانع او نمیشود."
پایبندی به آموزشهای اسلامی یکی از شرایط اصلی مسابقه "دختر شایسته جهان اسلام" است. داوطلبان شرکت در رقابت "دختر شایسته جهان اسلام" از کشورهایی نظیر اندونزی، نیجریه، مالزی، بنگلادش، برونئی و ایران درخواستهایشان را به صورت ویدئویی ارسال کرده بودند که در نهایت شرکتکنندگان از میان 100 ویدئوی ارسالی انتخاب شدند.
نماینده نیجریه، برنده عنوان "دختر شایسته جهان اسلام" این مسابقه را بسیار متفاوت از "دختر شایسته جهان" دانسته و گفت: "در آن مسابقات زنان اندامشان را به نمایش میگذارند و همه چیز حول زیبایی بدن میگردد. اما در مسابقه دختر شایسته جهان اسلام زیبایی درونی، انسانیت و هوش و پیامی که هر نامزد به جهان میدهد، مهم است."
معصومه ابراهیمی (نفر اول از سمت راست) ، 27 ساله فارغالتحصیل مدیریت صنعتی و طراحی، نیز از کشور ایران در این رقابتها شرکت کرده بود.
رقابتهای "دختر شایسته جهان اسلام" از سوی انجمن "زنان مسلمان" و با حمایت صنعت مد اندونزی برگزار میشود. اکا شانتی، مؤسس این انجمن هدف از راهاندازی چنین رقابتهایی را ایجاد "آلترناتیو اسلامی" در مقابل رقابتهای دختر شایسته جهان توصیف میکند.
بیش از 500 دختر از کشورهای اسلامی درخواستهای خود را برای شرکت در این مسابقه ارسال کرده بودند. پایبندی به آموزههای اسلامی یکی از ملاکهای اصلی برای پذیرفتن داوطلبان بوده است. برای نمونه دختران باید توضیح میدادند به چه دلیل حجاب را به عنوان پوشش خود برگزیدهاند.
جایزه نفر اول این مسابقه مبلغی در حدود 1600 یورو به همراه یک سفر زیارتی به مکه است. دختر شایسته جهان اسلام همچنین اجازه دارد که با استفاده از اسم این انجمن از پروژههای کمکدوستانه پشتیبانی کند.
برای دور نهایی این مسابقه دختران باید سه روز تمام خود را از نظر معنوی آماده میکردند. این آمادگی شامل برخاستن از خواب در ساعت 3 و نیم بامداد و حضور به موقع در نیایش صبحگاهی بود. بعد از عبادت صبحگاهی آنها میبایست به سخنرانیهایی در مورد سیستم مالی اسلامی، تربیت اسلامی و تفسیر قرآن گوش میدادند.
مسابقه دختر شایسته جهان اسلام در حالی در اندونزی برگزار شد که به دلیل اعتراضات فراوان گروههای اسلامی به مسابقه دختر شایسته جهان، دستاندرکاران مجبور شدند تا محل برگزاری را از جاکارتا به بالی منتقل کنند. معترضان معتقدند که این رقابت ها نگاهی ابزاری به زن دارد و جایگاه او را تا حد یک شیء زیبا پایین میآورد.
[ سه شنبه 92/7/2 ] [ 8:56 صبح ] [ امیر ]
عکس جنجالی بهاره رهنما و دخترش
در این مطلب در بخش عکس بازیگران سایت تفریحی .کام می توانید عکس جنجالی بهاره رهنما و دخترش را ببینید.
[ سه شنبه 92/7/2 ] [ 8:53 صبح ] [ امیر ]
تصاویری جالب از جدیـدترین نقاشی های خیـابانی
[ سه شنبه 92/7/2 ] [ 8:52 صبح ] [ امیر ]
لحـظات خطـرناکی که ممکنه برای هر کسی اتـفاق بیـفته
[ سه شنبه 92/7/2 ] [ 8:50 صبح ] [ امیر ]
غیـرواقعی هایی که همه به عنـوان واقعیـت پذیـرفته انـد
غیـرواقعی هایی که همه به عنـوان واقعیـت پذیـرفته انـد
چقدر به شنیده ها فکر می کنید؟ اگر خاطرتان باشد وقتی بنزین را سهمیه بندی کردند، اوایل همه مردم به فکر مصرف بهینه افتاده بودند (بگذریم از اینکه بعد از مدتی همه چیز به فراموشی سپرده شد). همان زمان ها بود که در رسانه ها تبلیغ می شد که رانندگان سر چهارراه ها پشت چراغ قرمز، خودروی خود را خاموش کنند تا بنزین هدر نرود. هم زمان عده ای با این عمل مخالف بودند و می گفتند این کار به موتور وسیله نقلیه آسیب می زند و هزینه تعویض شمع و وایر خودرو از اندک صرفه جویی بنزین بیشتر می شود.
همه روزه در مواجهه با شنیده های مختلف هستیم و هرکس واکنشی نسبت به آنها نشان می دهد. برخی هر چه می شوند را می پذیرند، ولی از خوانندگان فهیم بیش از اینها انتظار می رود. مسلماً شما در شنیده هایتان تعمق می کنید. در این نوشتار شما را در جریان 10 امر پذیرفته شده بین مردم می گذاریم که صحت ندارند. همراه با پرشین استار به ادامه مطلب قدم بگذارید.
1. اورست بلندترین کوه دنیاست
اورست یک کوه عظیم است اما آیا بلندترین هم هست؟ حقیقت این است که خیر. بلندای کوه ها را بر اساس ارتفاع آنها از سطح دریا می سنجند. اما درواقع از کوهپایه تا قله، ارتفاع دقیق یک کوه است که در این صورت کوه "مونا کیا" بلندترین در دنیا محسوب میشود.
اگر بخواهیم با سند صحبت کنیم باید بگوییم: بالای سطح دریا، مونا کیا (در هاوایی) فقط 4،206 متر ارتفاع دارد؛ اما اگر قسمت بزرگ زیر آبش را هم به حساب بیاورید در آن صورت 10،200 متر خواهد بود. این در حالیست که اورست از خود راضی فقط 8،848 متر بالای سطح دریا ارتفاع دارد که هیچ قسمتی از آن هم زیر آب نیست. اما این همه ماجرا نیست و هنوز حرفی از کوه کلیمانجارو به میان نیامده. ارتفاع این کوه از پایین تا بالا 5،895 متر است. پس به بلندی اورست نیست اما دور تا دور اورست را سلسله جبال هیمالیا فرا گرفته که با فشاری که به اورست می آورند باعث رشد یک چهارم اینچی آن در هر سال می شوند. در صورتی که کلیمانجارو به تنهایی از پَستی های تانزانیا و روی پای خودش رشد می کند.
2. بیشتر دمای بدن از طریق سر خارج می شود
این توجیهات را زیاد شنیده اید: بیشتر دمای بدن تان را از قسمت سر از دست می دهید چراکه تعداد زیادی رگ خونی در پوست سر وجود دارد، یا اینکه به اندازه کافی بین جمجمه و پوست سر چربی نیست. برای گرم نگه داشتن مغز در سر گردش خون زیادی برقرار است. آخر سر هم می گویند: به همین خاطر است که باید کلاه پشمی به سر کرد تا سرما نخورد.
اما حقیقت این است که از سر همان قدر گرما از دست می رود که از باقی بدن. پس اگر در یک روز زمستانی بیرون بودید و از ناحیه سر احساس سرمای بیشتری کردید بدانید به خاطر این است که احتمالاً سرتان بر خلاف بقیه بدن، پوشیده نیست. یک کلاه مشکل را حل می کند.
3. دیوار بزرگ چین تنها ساخته بشریست که از فضا قابل رویت است
می شود ساخته بشر را از فضا دید (به ویژه وقتی قسمتی از زمین مد نظر باشد که تحت روشنایی مصنوعی شب قرار گرفته). تمیز دادن دیوار بزرگ چین از فضا، چندان هم ساده نیست. در مدار پایین زمین تقریباً مشاهده آن با چشم غیر مسلح ناممکن است. حتی با یک لنز دوربین سنگین هم گفتن اینکه می توان دیوار چین را دید چالشی است در نوع خود.
دو علت باعث شده این شبه واقعیت تا این حد حقیقت مطلق جلوه کند. یکی اینکه، تاریخ آن به پیش از عصر فضا باز می گردد که در آن زمان کسی به اندازه کافی از این قضایا اطلاعات نداشت. و علت دوم هم این است که دیوار بزرگ چین دیوار عظیمی ست، صدها کیلومتر طول دارد و می توان درک کرد که مردم دوست داشته باشند درباره آن داستان های شگفت انگیز بسازند.
بله دیوار بزرگ چین خیلی خیلی طولانی است. اما همان طور که می دانید از سنگ های جمع شده از زمین های اطرافش ساخته شده و از بالا در پس زمینه همرنگش محو می شود. پس دیدن آن از فضا ساده نخواهد بود مگر اینکه دولت چین تصمیم بگیرد کل دیوار را رنگ قرمزِ جیغ بزند!
4. شیشه مایعی با ساختاری محکم ولی در حال حرکت
احتمالاً دوران دبستان به گردش علمی رفته اید و بعضی وقت ها هم شده که حوصله تان از آن سر برود. اینجاست که راهنمای سفر وارد عمل می شود و با توضیح اینکه شیشه چطور به آرامی به سمت پایین در حرکت است و به همین خاطر شیشه های قدیمی موج دار شده اند توجه شما را به خود جلب می کند.
شیشه پنجره مایع است؟ واقعاً؟! بر خلاف این تصور کهنه، دلیل شفاف نبودن پنجره های شیشه ای قدیمی نحوه ساخت آنهاست. تا میانه قرن 18 میلادی بیشتر شیشه ها با فرآیندی به نام روش تاج ساخته می شدند. همان روش که در فیلم ها دیده اید؛ دمیدن، مسطح کردن، گرم کردن و چرخاندن. همچنین در این روش بعضی قسمت ها کلفت تر از بقیه می شود. به عبارت دیگر، آن شیشه ها از اول به همین شکل بوده اند و ربطی به جریان شیشه مایع ندارد. شیشه یک جامد بی نظم است و حرکتی هم ندارد.
5. اگر به جوجه ها دست بزنید مادرشان آنها را رها می کند
در حیاط مشغول کاری هستید که ناگهان جوجه پرنده ای به زمین می افتد. شما هم از ترس اینکه مبادا گربه محل یک لقمه اش کند، جوجه را در دست می گیرید و سعی می کنید در لانه بگذارید. اما چند دقیقه بعد باز همان اتفاق رخ می دهد. بعد شما یاد این مسئله می افتید که "اوه، نباید به جوجه دست می زدم، حالا دیگر مادرش آن را به لانه راه نمی دهد و مجبورم تا یاد گرفتن پرواز مراقبش باشم".
این اصلاً درست نیست. رانندگی بلدید؟ خاطرتان هست که اوایل هر چند متر یک بار خودرو را خاموش می کردید؟ ابتدای هر کاری باید تمرین کرد تا خوب به آن تسلط پیدا نمود. پرنده ها هم همین طورند. آن جوجه پرنده هنوز تجربه کافی برای استفاده از بال هایش را ندارد و ممکن است چندین بار به زمین بخورد، اما این بدان معنا نیست که اگر شما یک بار از زمین به لانه انتقالش دهید باعث طرد شدن آن از لانه شده اید. اصولاً پرنده ها شامه خوبی ندارند (به استثنای چند گونه) و نمی توانند بوی بدن شما روی جوجه خود را حس کنند. پس اگر جوجه ای را در خطر دیدید بی اعتنا به این خرافه ها نجاتش دهید.
6. هر قسمت از زبان مخصوص تشخیص یک مزه است
اغلب مردم فکر می کنند قسمت های مختلف زبان برای تشخیص مزه های مختلف است. نوک زبان برای یک مزه، دو طرف آن برای مزه ای دیگر و همین طور باقی قسمت ها. این باور قدیمی اما در میان خوانندگان هوشیار نارنجی جایی ندارد چراکه همه جای زبان قابلیت تشخیص انواع مزه ها را دارد.
7. مردم قبل از کریستف کلمب فکر می کردند زمین، تخت است
بله درست است که کلمب با این فکر که زمین گرد است سعی کرد از سمت غرب به هندوستان برسد ولی این بدین معنی نیست که همه، قبل از او نمی دانستند زمین کروی است. ایرانیان از آغاز به این قضیه پی برده بودند و حتی دانشمندانی مثل خیام و جلالی نقشه مدور زمین را تهیه کرده بودند. گاهی رسانه ها سعی در خوراندن خرافات غربی به ذهن همه جهانیان دارند.
8. آفتاب پرست ها برای استتار در محیط رنگ عوض می کنند
بله قطعاً آفتاب پرست از باحال ترین جانواران دنیاست و این واقعیتی ست. چشمانِ از حدقه بیرون زده، دست و پای دو انگشتی، آن زبان دراز چسب ناک، همه اینها باعث جالب شدن این حیوان می شود، اما او شهرتش را نه از این ویژگی ها که از تغییر رنگش دارد. لیکن این رنگ به رنگ شدن چندان ربطی به استتار و مخفی شدن در محیط ندارد.
در واقع آفتاب پرست ها از تغییر رنگ برای نشان دادن حالات خود استفاده می کنند، درست همان طور که آدمی هنگام خشم، سرخ و هنگام ترس، سپید، می شود این جاندار هم برای بیان احساسات از تغییر رنگ استفاده می کند. البته یکی دیگر از کاربردهای این عمل برقراری ارتباط با هم نوعانش هم هست. ولی جدای از این بحث ها موجود جالبی است.
9. خون تهی از اکسیژن (خونی که اکسیژن آن توسط یاخته ها مصرف شده) کبود است
سراسر بدن مملو از رگ و شریان است و این رگ ها آبی رنگ هستند. این قضیه توجیهی است برای این مدعا که خون مصرف شده در بدن کبود است. اما این طور نیست. به طور کلی رگ ها فقط به واسطه نوری که به آنها می تابد کبود به نظر می رسند و این کبودی ربطی به خون درون شان ندارد.
10. انسان ها 5 حس دارند
همیشه از حواس پنج گانه بشر شنیده ایم. اما اگر فکر می کنید که بشر فقط 5 حس دارد، بیایید تا ما یک مشت محکم به صورت تان بزنیم و آن وقت از تان بپرسیم "درد را با کدام یک از حواس پنج گانه ات حس کردی؟" دریافت درد هم یک حس است، نیست؟ یا وقتی از شما خواسته می شود چشم تان را ببندید و نوک بینی گرامی را با انگشت لمس کنید، حس عمق یابی را به کار می گیرید. (اصلا می دانستید چنین حسی هم هست؟)
خلاصه که انسان خیلی بیشتر از اینها حس دارد. حس گرسنگی، تشنگی، درد، عمق، گرما و سرما، و ... بشمارید، بشمارید، شما را در خط پایان خواهیم دید. اینها که گفتیم تنها بخشی از هزاران بدیهیات به ظاهر درست بودند که همگی بی پرسش و کاوش پذیرفته شده اند. خوب است این نوشته را بهانه ای قرار دهیم برای اینکه دیگر هر چیزی را بدون بررسی نپذیریم.
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 10:20 صبح ] [ امیر ]
مردی که در حمام زنانه کار می کرد !
نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.
از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.
کارگران را یکى بعد از دیگرى گشتند تا اینکه نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایى ، حاضر نـشد که وى را تفتیش کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند. نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید میلرزید با تمام وجود و با دلی شکسته گفت: خداوندا گرچه بارها توبهام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد.
نصوح از ته دل توبه واقعی نمود ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.
او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
شبی در خواب دید که کسی به او می گوید:”ای نصوح! تو چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئیده شده است؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد.» همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگ هاى سنگین حمل کند تا گوشت هاى حرام تنش را آب کند.
نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.
وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.
رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.
مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام، مالم را به من برگردان.
نصوح گفت : درست است و دستور داد تا میش را به او بدهند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى.
گفت: درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.آن شخص گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند…
***********
یا ایّها الَّذینَ آمَنوا تُوبُوا اِلَى اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید توبه حقیقى و خالص کنید.
قُل یا عِبادِىَ الَّذینَ اسرفُوا على اَنفُسهِم لا تَقْنطوا مِن رَحمَة الله إنّ الله یَغفرُ الذُّنوبَ جَمیعاً إنَّه هو الغَفورُ الرّحیم؛ بگو اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید، از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد و او بسیار بخشنده و مهربان است.
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 10:11 صبح ] [ امیر ]
الناز شاکردوست قبل از عمل جراحی / عکس
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 10:4 صبح ] [ امیر ]
مختـصر و مفیـد در مـورد دروغ و دروغ گفتـن
گاهی حتی بدون اینکه فکر کنیم دروغ میگوییم و خودمان نیز نمیدانیم که چرا الان و در رابطه با موضوعی دروغ گفتیم! چرا دروغ یکی از عادت های روزمره ی همهی ما شده است؟ آیا برای رسیدن به هدف خاصی دروغ میگوییم یا نه؟ آیا بدون دروغ هم میتوان زندگی کرد؟ آیا تاکنون فکر کرده اید که دروغ چیست و چه معنایی میتواند داشته باشد؟
اگر به افرادی که در اطرافتان هستند خوب توجه کنید، درخواهید یافت که بسیاری از آنها در طول روز دروغهای فراوانی می گویند. در واقع این مسئله گویای این است که تقریبا همه افراد در این سیاره خاکی به شیوه های متفاوتی در زندگی دروغ می گویند. آنها بر این باورند که غالب شدن شرایطی در آن لحظه افراد را وادار به دروغگویی می نماید. در بسیاری از موارد، افراد برای حفظ علایق شخصی خود دروغ می گویند. اما افرادی هم هستند که برای گول زدن دیگران دروغ می گویند. گروه دیگری از افراد نیز به دروغگویی معتاد شده اند. خیلی ها هم به این دلیل دروغ می گویند که از هر گونه مورد انتقاد قرار گرفتن در اجتماع دور باشند. اما بطورکلی می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که :
کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ "فیلسوف" است.
کسی که راست و دروغ برای او یکی است، "چاپلوس" است.
کسی که پول می گیرد تا دروغ بگوید، "دلال" است.
کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد، "گدا" است.
کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد، "قاضی" است.
کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را بهتر نمایان سازد، "وکیل" است.
کسی که با دروغ غریبه است و جز راست چیزی نمی گوید، "بچه" است.
کسی که به خودش هم دروغ می گوید، "متکبر" است.
کسی که حتی دروغ خودش را باور می کند، "ابله" است.
کسی که سخنان دروغش شیرینست، "شاعر" است.
کسی که علیرغم میل باطنی خود دروغ می گوید، "همسر" است.
کسی که اصلا دروغ نمی گوید، "مرده" است.
کسی که دروغ می گوید و قسم هم می خورد، "بازاری" است.
کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد، "پرحرف" است.
کسی که دروغ گفتنش را مصلحت آمیز عنوان می کند، "خوش خیال" است.
کسی که مردم سخنان دروغ او را در برخی مواقع راست می پندارند، "سیاستمدار" است.
کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند، "دیوانه" است.
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 10:3 صبح ] [ امیر ]